دنیای کاغذی من

شرمنده ام ، که بی تو ... نفس می کشم هنوز...

 

آرامش یاد تو...

نامه ای به خدا

 

خدایا!از پشت تیرگی درون، ناپاکی ضمیر، سیاهی چهره و از ورای تمام نداشته

 هایم تو را می خوانم. تو را که همه چیزی برای من دور مانده از هرچیز.

خداوندا! دیریست صفای باطنی و زلالی درونی که تو ارزانی ام داشتی را در

جوی های ناپاکی دنیا گم کرده ام.

نمی دانم چرا و چگونه؟ نمی دانم کی و چطور؟ اما آنچنان در ظلمت و تباهی

فرو رفته ام که امیدی به نجات و رهایی از هلاکتم نیست مگر این که لطف تو ره

بنماید.

پروردگارا! آن قدر بلندی های دنیا را بیهوده پیموده ام و پستی های آن را

ناشیانه پشت سر نهاده ام که نه معنای پستی می شناسم و نه ترجمان

بلندی می دانم.

بار خدایا! کودک معصوم درون را با طناب شهوت و دنیا طلبی به دار آویختن و

صفای باطن را مصلوب جیفه ی ناچیز دنیا کردن تا کی؟

الهی! از بس دشمن را دوست انگاشتم و ناسره را سره پنداشتم از خویش

بیزارم.

بارالها! دست گداییم به سوی تو دراز است، به لطفت از آن دستگیری می

کنی؟

خدای من! جانم بستان و صفای ضمیرم را به من بازگردان. صفای ضمیری که

روزی همچون کودکی سر به هوا در کوچه پس کوچه های این دنیای پر از

نامردمی گم شد و مرا عمری آواره ی خود ساخت.

خدای من...



آیا می شود دوباره متولد شد؟؟؟؟؟؟؟

 



نظرات شما عزیزان:

♥نفس
ساعت20:47---1 مهر 1391
دوباره نمیشه متولد شد

ولی میشه زندگی رو بهتر از این و از نو شروع کرد پاسخ:اوکی تو راست میگی


امين
ساعت13:03---23 مرداد 1391


هیچ وقت گریه کردن آدمها رو از این زاویه قضاوت کردید؟



مردم گریه میکنند.



نه به خاطر اینکه ضعیف هستند.



بلکه به این خاطر که برای مدت طولانی قوی بوده اند
پاسخ:شایدتکراری باشم...اما شک نکن تکرار... نمیشم...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:,ساعت12:40توسط زینب | |