دنیای کاغذی من

شرمنده ام ، که بی تو ... نفس می کشم هنوز...

میروم به خانه ای بیندیشم که در آن،
طعم ناچیز زندگی را،
با تفاخر شوم مرگ، به آدمی نچشانند
می روم گوشه نشین آن لحظه نجیبی شوم
که برای یک لحظه قنوت عشق،
هزار رکوع عاجزانه را تکلیفم نگردانند
می روم بستری از فراموشی برای خودم پهن می کنم،
و ملحفه ای از تنهایی به روی خویش می کشم،
تا دمی – خدا را که نه -، خواب خدا را ببینم می روم،
کی، کجا، چگونه، چرا ؟ نمی دانم! اما می روم،

بگو دست حق یارم
بگو خدا نگهدارم باد ...


نظرات شما عزیزان:

somayeh
ساعت8:14---11 مهر 1392
حق نگهدارت اجیه نازم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در پنج شنبه 14 شهريور 1392برچسب:,ساعت22:44توسط زینب | |