شيشه ی دلم شکست اما نه با سنگ با ترکش؛ دلی که شکستمش به او نگاه کردم ؛ مرا شکسته بود؛ همانکه مرا با نگاهی دوباره آفريد؛ مرا شکست چه سودی داشت اشک , که او خود آمده بود و خود مي خواست برود او من را شکست ؛عشق را از من برد , مرا شکست داد ؛ دلی آشفته , فکری محدود داشتم و با همين بضاعت کم او را بخشيدم ... او رفت پي عشق خود و من پي خود؛ من او را بخشيدم ؛ اما خودم را ... دلم شاکی شد و ... بيچاره دلم ... ساخت با من داشت از يادم می رفت که ... صدايی آشنا شنيدم "مرا ببخش ؛می خواهم بر گردم ..." خشکم زده بود ... دلم با التماس نگاهم مي کرد . کور شدم هنوز دوستش داشتم ... دلم التماس می کرد که مرا نباز و من کور بودم و باختم و باختم و باز هم باختم دلی را به او دادم که يک بار شکسته بود ,خود او شکسته بود بيچاره دلم راست می گفت ...دوباره شکست ,شکست ,شکست چه با وفا بود دلم ,وقتی که دوباره شکست و من تنها شدم, رهايم نکرد و با من ماند و با من ساخت ...! دلم ويران شد , برايم گريه آورد تا جايی که می خواستم به من اشک داد و آنگاه ... رفت دلم رفت ... لياقتش را نداشتم و ...رفت حالا ديگر دل ندارم ... حالا ديگر اشک ندارم ... فقط می خواهم و می خندم ... از سر هوس
نظرات شما عزیزان:
|
About
در آن هنگام که دستان نسیمی سرد، میبرد ... از روی هر سنگ فرش خیابان پوسیده برگی زرد... در این اندیشه میمانم ، اگر روزی بیفتم از دو چشمانت ، کدامین باد خواهد برد تن زرد فرو پاشیده ی من را...؟؟ Archivesآبان 1398دی 1395 شهريور 1394 تير 1394 فروردين 1394 دی 1393 آذر 1393 تير 1393 خرداد 1393 آذر 1392 آبان 1392 شهريور 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 اسفند 1390 AuthorsزینبLinks
دلم تنگ است ومیدانم ازاین تنگی نمی میرم
تبادل
لینک هوشمند
SpecificLinkDump
کاربران آنلاين:
بازدیدها :
<-PollItems->
خبرنامه وب سایت: آمار وب سایت:
|